نگارش داستان دفاع مقدس
به گزارش رک نیوز:نگارش داستان دفاع مقدس وظیفه است ابوالقاسم وردیانی، نویسنده حوزه دفاع مقدس و برگزیده ششمین همایش اندیشه و قلم ارتش معقتد است که قلم زدن در حوزه داستان دفاع مقدس بیشتر به یک وظیفه تبدیل شده و از سوی دیگر تنها علاقه به پروازکردن، قدرت پرواز به آدمی نمیدهد.
ابوالقاسم وردیانی:قبل از ورود به بحث، باید به این نکته توجه داشت؛ در جایی که هنوز در حوزه داستاننویسی و نقد در ایران -با سابقه بیشتر از هشت دهه- با مطلوب فاصله زیادی دارد، پرداختن به کاستیهای حوزه ادبیات داستانی دفاع مقدس با کمتر از سه دهه پیشینه بهعنوان عیب، کار درستی نخواهد بود. در اینجا نگاه من این است که باید نقاط ضعف را با توجه به اهمیت موضوع بررسی کرد و آسیبشناسانه به آن پرداخت تا با پیدا کردن نواقص و کاستیهای ساختاری و محتوایی آثار خلق شده، گامی رو به جلو برداشته باشیم.
آنچه از شواهد امر بر میآید قلم زدن در حوزه داستان دفاع مقدس بیشتر به یک وظیفه تبدیل شده تا انگیزه انجام یک کار هنری برای نویسنده. اکثر کسانی که در این زمینه مشغول فعالیت هستند، بهصورت مستقیم تحت تاثیر جنگ و یا پیامدهای بعد از جنگ بودهاند. کسانی که یا خود رزمنده بودند یا با رزمندهها ارتباطی نزدیک و عمیق داشتهاند، مینویسند تا به تکلیف خود عمل کرده باشند.نوشتههای ایشان ظرفیت تبدیل شدن به یک اثر ارزشمند و ماندگار در حوزه ادبیات داستانی رادارد اما بیشتر اوقات در همان نقطه باقی میماند و جلوتر نمیرود.
صرف علاقه و یا احساس
صرف علاقه و یا احساس تکلیف برای نویسنده شدن کافی نیست. نویسنده کسی است که توانایی و استعداد نویسندگی دارد. متاسفانه گاهی در این حوزه فرق بین توانایی نوشتن و نویسندگی به معانی رایج آن مشخص نیست. گاهی کارهایی برای ارزیابی و کارشناسی به بنده واگذار میشود که ابتداییترین اصول داستان در آن دیده نمیشود. راه حل این است که به بحث آموزش علاقهمندان بیشتر پرداخته شود. البته بنده علیرغم اینکه کلاس و کارگاه داستاننویسی دارم، معتقدم که عموما کلاسهای داستاننویسی قادر به ساختن نویسنده نیستند.
تنها علاقه به پرواز کردن، قدرت پرواز به آدمی نمیدهد. باید پرنده بود و بال داشت. باید قبول کرد که نویسنده مثل تمام هنرمندها باید استعداد و توانایی درونی داشته باشد و برای رسیدن به نتیجه مطلوب باید استعدادها راکشف کرد و پرورش داد. میدانم که برای پرداخت به این موضوع باید مقالهها نوشت و به کتابها پرداخت اما در اینجا بهصورت بسیارمختصر به مهمترین مواردی که فکر میکنم به ادبیات داستانی دفاع مقدس اجازه شکوفایی بیشتر را نمیدهد،اشاره میکنم.
مورد اول
مورد اول اینکه باید در داستان تعادل ارزشها و اندیشهها وجود داشته باشد. یعنی باید طوری نوشت که مخاطب متوجه جهتگیری نویسنده نشود. نویسنده نباید با ارزشها و خط فکری خودش به داستان نگاه کند. مخاطب ممکن است ارزشهای نویسنده را قبول نداشته باشد، با آنها آشنا نباشد و شاید نگاه نویسنده را در تقابل با نگاه خودش ببیند.
کار نویسنده هنرمند و باهوش این است که بهصورت کاملا نامحسوس و با استفاده به جا از عناصر دراماتیک و عبارات و واژگان، مخاطب را به سمت پیام داستان بکشد، حرفش را بزند و اعتقاد و ارزشهای خودش را به خواننده بباوراند در غیر اینصورت خواننده در همان سطرهای اول متوجه میشود که نویسنده دارد از اندیشه و ارزشهای خود طرفداری میکند و اینجاست که ممکن است جبهه بگیرد و به جای همراهی با نویسنده و ماجراهای داستان با آن زاویه پیدا کند و یا کلا از خواندن کتاب منصرف شود.
نکته دیگر
نکته دیگر این که در داستانهای دفاع مقدس باید بیشتر و واقعیتر به شخصیت پرداخته شود. شخصیتی انسانی- و نه اسطورهای- که رفته رفته در طول داستان به کمال میرسد و ملموس و دست یافتنی است. ما در بیشتر کتابهای این حوزه با یک شخصیت کلیشهای برخورد میکنیم. نویسنده جرات و جسارت لازم برای بیان بعضی از ویژگیهای شخصیت را یا ندارد و یا بیان آن را درست نمیداند. به همین دلیل این شخصیتها را از همان ابتدای ماجرا در درجهای از کمال انسانی معرفی میکند و چنان آنها را متعالی جلوه میدهد که دور از دسترس بوده و مخاطب نمیتواند با آن همزاتپنداری کند و الگو بگیرد.
در اکثر داستانهای این حوزه خواننده خودش را با یک تیپ مواجه میبیند نه یک شخصیت. در بعضی از فیلمهای دفاع مقدسی- که نام نمیبرم- عوامل خیلی تلاش کردهاند که این استحاله و حرکت رو به کمال شخصیت تصویر شود اما متاسفانه موفق نشدهاند. برای فرار از تبدیل نشدن شخصیت به تیپ، ناچار شخصیتهایی کلیشهای و سفید و سیاه را در اطراف شخصیت اصلی قرار دادهاند تا به تکوین شخصیت کمک کنند؛ اما این ترفند جوابگو نیست و باعث میشود شخصیتپردازی سیر طبیعی خودش را طی نکند و تغییر و استحاله شخصیت در فاصله زمانی کوتاهی صورت بگیرد و برای مخاطب باورپذیر نباشد. متاسفانه در بعضی از داستانها همین تلاش هم دیده نمیشود و تیپ جای شخصیت را میگیرد و کتاب جذابیت خودش را از دست میدهد.
مورد بعدی
مورد بعدی سوق پیدا کردن ادبیات داستانی دفاع مقدس به سمت فضایی خشن و مذکر است. فضایی که کمتر در آن به روابط عاطفی پرداخته میشود، تعادل ندارد و با ماجراهای مناسب تلطیف نمیشود. فضایی که در درون خود ماجراهایی را جا داده که دایم در یک خط مشخص در حال حرکت هستند. ارتباطات عاطفی شخصیت با مادر و همسر و فرزندان در داستان به صورت کاملا کلیشهای و کادربندی شده، کمرنگ و پراکنده است. البته در این مورد کارهایی انجام شده اما کافی نیست.
خود من برای گریز از این حالت، در رمان «متخصص» و رمان «پروانهها زیر باران»، فصل اول را با همسر و فرزندان شخصیت در یک حالت درگیری عاطفی و بدون حضور شخصیت آغاز کردم و کوشیدم در سراسر رمان، عنصر خشونت که لازمه داستانی است که به جنگ میپردازد و عنصر مهر و عطوفت در کنار هم وجود داشته باشد تا اثر به تعادل برسد.
نکته بعدی
نکته بعدی اعمال نظرهای سلیقهای و غیر فنی است. گاهی اعمال این سلیقهها به کار لطمه میزند و ارزش هنری کار را پایین میآورد و باعث میشود اثر، یکدستی و انسجام ساختاری خودش را از دست بدهد. باید نگاه جدیدی به ممیزی در این حوزه داشت و سلیقه مخاطب را هم در نظر گرفت. البته منظور این نیست که سطح داستان را در حد مخاطب عام پایین بیاوریم برعکس باید نگاه و سلیقه مخاطب را ارتقا داد اما حذف سلیقه مخاطب و اعمال سلیقهای خاص هم باعث کم شدن مخاطب خواهد شد.
باید به این موضوع هم دقت کرد
باید به این موضوع هم دقت کرد که تولیدات فرهنگی، محصولات دیربازدهای هستند. شاید گاهی بیشتر از نیم قرن برای تاثیر یک محصول فرهنگی زمان نیاز باشد. با توجه به همین نگاه اگر بشود کتابهای مقدس را طوری نوشت که در خانهها راه پیدا کند، روی نگاه و بینش خانواده و فرزندانی که در آن خانواده رشد میکنند، اثرگذار خواهد بود.
بی گمان در یک بازه زمانی کوتاه مثلا 10 ساله نمیتوانیم شاهد اثرگذاری محصولی فرهنگی آن هم از نوع ادبیات داستانی باشیم. البته این به آن معنی نیست که ما حتما در آینده به این تاثیرات دلخواه خواهیم رسید. باید زمینه مهیا شود، آثار خوب و خواندنی و ماندگار برای عامه مخاطبان خلق شود تا در آینده شاهد اتفاقات بهتری باشیم.
بهعنوان نکته پایانی باید بگویم که هدف ادبیات داستانی دفاع مقدس این است که بخش بسیار مهمی از تاریخ کشورمان را به میان همه مردم ببرد و همه مردم این زمان و نسلهای آینده بتوانند با این واقعه مهم ارتباط برقرار کرده و ارزشهای آن را درک کنند و این کار مقدور نیست مگر با رفع کاستیها و کشف و پرورش استعدادها و ایجاد انگیزه بیشتر در نویسندگان.