برشی از کتاب در برابر باد مجموعه اشعار فریدون شمس(پژمان)نشر ستاره جاوید
اعتکاف
نشسته برف قرون روی قاف اندوهم
خزیده تیغ خزان در غلاف اندوهم
کلافه ام ،نگرانم، هنوز پیدا نیست
سر نخ غم تو در کلاف اندوهم
تویی که شمع شبستان خاطرات منی
منم که شاپرکی در طواف اندوهم
تمام زخم زمان را نشانده بر دل من
چقدر خسته ام از انعطاف اندوهم!
غم توآمد و درصحن سینه بست نشست
دلم پر است،پر از اعتکاف اندوهم
شب است و قصه ی عشق وسکوت وتنهایی
خیال باف توام،شعرباف اندوهم
و لحظه های کنار تو،گاه بی خبری
چه زود می گذرد،بر خلاف اندوهم
زبان شعر عقیم است،واژه ها الکن
شکفته بغض غزل در مصاف اندوهم
آینه
دلم،این شاعر شوریده شبی دید تو را
سخت عاشق شد و تا دید پسندید تو را
شبم از شعشعه ی برق نگاهت پرشد
و لبم با عطش عشق تراوید تو را
بس که تصویر تو در آینه ی اشک شکست
دیده حس کرد تو را،عاطفه فهمید تو را
چشم من تا به موازات نگاه تو رسید
بی نهایت من در آینه بوسید تو را!
از خط قرمز فرمان خدا کرد عبور
عشق،چون میوه ی ممنوعه شبی چید تو را
آنقدر آینه ام* شاعر احساس من است
که کشانده ست به کژ راهه ی تردید تو را
از در خانه ما فرش شده تا به خدا
می برم باز به سر چشمه ی خورشید تو را
برشی از کتاب در برابر باد مجموعه اشعار فریدون شمس(پژمان)
چمدان
شوق تو شکسته ست پل پشت سرم را
افسون تو بسته ست مسیر سفرم را
یک روز نگاه تو برایم نگران بود
امروز عوض کرده نگاهت نظرم را
من رهگذری بودم،در جاده ی تقدیر
انداخت به این شهر خیالت گذرم را
در سایه ی اندوه،دلم بی تو گرفته ست
داغ غم عشق تو شکسته کمرم را
تسلیم توام،رام تو،انداخته ام من
با وسوسه ی تیر نگاهت سپرم را
رفتم من از این خانه،از این کوچه،از این شهر
تا هیچ نبینند از این پس اثرم را
یک عمر غزل گفتم و یک بار نخواندی
این بار بخوان شرح غم مختصرم را
سرمایه ام از عشق همین یک چمدان است
وقت است ببندم چمدان سفرم را
برشی از کتاب در برابر باد مجموعه اشعار فریدون شمس(پژمان)