رسالت شاعر دریافت شعر است که در زمان خاص، مأمور به سرودن و نوشتن آن است، شعر اوج تسلط بر کلمات و سخنوري است که با همان کلمات عادي، طوري آرايش داده و ارائه ميشود که بقيه آنرا حفظ، نگهداري و زمزمه کنند.شعري ماندگار است که ضمن زيبايي بيان، مفهوم و محتوا داشته باشد و از دل برخیزد،یعنی احساس و عاطفه در آن موج بزند و در خاطرهها و اذهان مردم بماند.
سید محمد رفیعی یکی از همین شعرای خوش ذوق و خوش سلیقه است که رسالت شاعری بر دوش او نهاده شده است . او علاقه وافری به سرودن دوبیتی و رباعی دارد و برای دل خودش میسراید. زیاد خوشش نمیآید که شناخته شود بعد از کار روزانه در ساعاتی از شبانه روز که فرصتی به دست میآورد گوشهای مینشیند و دفتر و قلم را بر میدارد و مینویسد آنچه را که در ذهنش متبلور میشود.
او تحصیلات دانشگاهی ندارد اما خیلی بهتر از بعضی از دانشگاه رفتهها اوزان عروضی و ردیف و قافیه و قالبهای شعری را میشناسد، هر چنددوبیتیها و رباعیهای سید محمد رفیعی از آرایههای ادبی کم بهره برده است اما در عوض تا دلتان بخواهد اقیانوسی از عاطفه و احساس در آن موج میزند، از دل بر میخیزد و لاجرم بر دل نیز مینشیند.
گاهی از فراق یار می نالد …..
زتو دورم به دور افتاده جایی نه یاور دارم و نه جان فدایی
خیال زلف تو در منظر چشم بسوزد سینه را، داد از جدایی
و گاهی از روزگار می نالد …..
فلک داد و فلک داد و فلک داد گهی گریان کنی ما را و گه شاد
نماند شادیش جز چند روزی بماند اشک و آه و غصه غمباد
گاهی با خدای خودش راز و نیاز می کند …….
به وقت صبحِ دل، خواندم نمازی به پیشِ خالقم راز و نیازی
درونم پرتویی از نور عشق است که با آن ساز دل را می نوازی
***
خدایا دل به امید تو دارم به مهر و لطف تو امیدوارم
کَس بیکَس تویی مو مانده بیکَس که هر چه را که دارم از تو دارم
کتاب آتش دل اولین مجموعه شعر اوست که به زودی توسط انتشارات ستاره جاوید به چاپ می رسد